طنز " نیروی انتظامی ، نماد خدمت و امنیت ؟!!! "

      چندی پیش در خواب راحت و در تُشَک خود غوطه ور بودم و خواب هفت پادشاه را می دیدم که ناگهان صدای افتادن جسمی ثقیل بر روی دیوار حیاط و پس از آن سر و صدا و هیاهو و فحاشی مردم ، خواب هفت پادشاه را به خواب چهل دزد تبدیل کرد . در همین حال که هنوز در حال و هوای خواب بودم ، به سختی جسم خود را از جا کندم و از کنار پنجره و با ترس و وحشت ، بیرون را نظاره کردم . جالب این که وضع بقیه ی افراد خانواده بدتر از من بود . در همین حال یک سیاهی را بر روی دیوار حیاط دیدم . می خواستم بگویم : « سیاهی کیستی ؟ » ، که ناگهان همسایه ی ما سخت فریاد برآورد : « مرتیکه ی دزد بیا پایین » . با شنیدن این سخن به دزد بودن آن سیاهی پی بردم . فوراَ اختراع جناب " بِل " را برداشته و خواستم تا قوه ی نظمیه ( نیروی انتظامی ) را از این مُهم باخبر کنم . به سرعت اعداد 1 و 1 و 0 را با انگشت لرزانم فشردم . منتظر بودم تا صدایی آرامش بخش ، این ترس را از ما دور کند که در این حال صدای بوق های پی در پی ، به نشانه ی اشغال بودن تلفن ، مرا مجبور به شماره گیری مجدد نمود . اما باز هم همان بوق ، بوق ، بوق ، ... . یک بار ، دو بار ، سه بار ، ... ، تعداد شماره گیری ها رو به بی نهایت میل می کرد . در نهایت نیز جوابی شنیده نشد و سرانجام آن سیاهی ، از روی دیوار رخت بر بست و برفت . بالاخره آن عزیزان ، به ندای ما لبیک نگفتند . سیاهی هم رفت و من فقط در عجب ماندم که در آن نیمه ی شب ، چرا این شماره باید مشغول باشد ؟ آخر ما دلمان به این تبلیغ های جعبه ی جادویی خوش بود که می گفت : « نیروی انتظامی ، نماد امنیت و خدمت » !!!

نویسنده : ع . ف